loading...
سیاسی اجتماعی
pooya بازدید : 2 دوشنبه 01 اردیبهشت 1393 نظرات (0)


 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یاد هر چیزی و هرکسی باید اول خداباشد

                                                 تا کلید دره جهان در دستان او باشد

با سلام خدمت تمام دوستان که ماراهم آدم دونستند و سری هم به سایت ما زدند،امید وارم از مطالب من خوشتون بیاد

کراوات در واقعه پارچه ایست زینتی برای افراد کت شلواری،اما تا زمانی که گره برای آن میثر نباشد کراوات شکل نمیگیرد و تنها یک پارچۀ معمولیست!...از جهاتی هرچه گرۀ کراوات سخت تر باشد و پیچیده تر خفت آنرا زیبا تر و محکم تر میکند و در جهاتی دیگر هرچه گره ها ساده تر خفتی کوچک و ساده را میسازد،شاید به نظر آید که منظور من از کراوات چه ربطی به موضوع داشت!؟....در واقعه کراوات را میتوان فلسفۀ اتحاد میانه دو جهان بست و میتوان گفت آن سمتی که پارچه اش باریک تر است کشور هر شخص به شمار می آید و آن سمتی پارچه اش کلفتر تمام جهانیان و تنها با چندین گرۀ سخت این اتحاد زیبا به وجود می آید.

ایرانی را میتوانی به چیزی تشبیحه کنی که به دنبال برتری در مواضع سیاسی نسبت به دیگر کشورهاست و نه برتری به دنبال مواضع اجتماعی،فرهنگی و علمی!...ایرانیان از زمانی که فرهنگی عقیم خورده با اعراب،شرقی ها و غربی را داشتنه اند دیگر آن ایرانیان سابق نیستند و همگی به دنبال در آوردن لقمۀ مفت حتی اگر گزاف و به دنبال از دست دادن خیلی چیزها باشد هستند،هیچ ایرانی دیگر به فکر پیشرفت مملکت خود نیست و فقط به دنیال این است که چگونه شب را به روز رساند و چگونه برای خانوادۀ خود سرپناهی امن درست کند،خانوادۀ او در پناه باشند دیگران به درک....این مثلیست که پدران ما به ما میگویند:شکم تو سیر باشد!...مادرت گرسنه نباشد همسایه کناری به درک!....اصلاً کفت بخوره!...میخواست بره سره کار و.....از این شر و ورا که ما بهش میگیم ایدولوژی قرن بیست و یکم!...و اونوقت وقتی میریم روضۀ اهل بیت تو سرمون میزنیم که چرا به حسین آب ندادند!...آیا ما کمتر از شمرییان و یزیدیان نیستیم که آبرو بر روی همسایه بستند،تنهی تفوت ما اینکه آدم نکشتیم!...

میگیم جوون مردم چرا رفت دزدی بعد وقتی توی اداره پشت میز نشستیم  و پسر خالمون و یه جوون با استعداد برای کار میان با خودمون میگیم:دست فامیلو بگیریم ثوابش بیشتره!...اینم چشمش کور بره یه جایی دیگه کار!...در حالی که نمیدونیم خودمون داریم لگد میزنیم به امثال جونهایی که با مدرک دکترا بیکارند و یا نظافتچیه رستورانند،هی چه بسا روزی برسه که پسره خودمونم به این نکبت دچار بشه!...نگاه نمیکنیم ببینیم که دیگران چی ندارند و ما کمکشون کنیم نگاه میکنیم ببینیم چی دارن تا پشت سرشون حرف و نقل بزاریم و بگیم فلان کس از راه پدرسختگی ملیاردره!...از کجا میدونیم؟!....از کجا چنین حرفیو میزنیم وقتی سندی براش نداریم!....

کاش چشمامون باز بود و جلومونو خوب میدیدیم تا نخوایم سنگ راه بقیه بشیم!...نمیخوایم بچۀ فلانی از بچه ما بهتر باشه چون غرور داریم!..نمیخوایم درک کنیم که همیشه همه چیز به نفع ما نیست و میخواییم دیگران هم مثل ما باشند!....نمیدونیم کی هستیم چی میخواییم؟!.....چرا به دنیا اومدیم؟!....اصلاً چرا اینقدر نسبت به دیگر کشورها عقب مونده ایم!....

بعضیاتون با خودتون میگین این چه حرفیه ما تو فلان کار فلان چیز مقام اوردیم!....اما مقامی که لبه کوزه بزاری و نتونه جلوی چکیدنه آب رو بگیره بیشتر به درد دستما توالت میخوره تا کار!...نیروی جوون در ایران یا روبه فساد میره!..یا روبه اعتیاد و فحشا یا هم دزدی و عدۀ کمی که گردنه کلفتی دارند به یه جایی میرسند که راستشو بخوایین اونام هیچی بارشون نیست و با اندیشۀ گذشتگان به جلو میرند.

بیشتر از این نمیتونم تو یه روز توضیح بدم و بردن اسم هم معضورم؛اما در طی روزهای پیش رو سخنان را بازتر میکنم و بیشتر به داخل چالش ها میریم

با تشکر

پایان فصل یک از سری سخنان سیاسی اجتماعی

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 33